به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بعد شش سال، معتمر، یا هفت
به سر روضهٔ نبی می‌رفت
راه عمدا بر آن دیار افگند
بر سر قبرشان گذار افگند
دید بر خاک آن دو انده‌مند
سر کشیده یکی درخت بلند
چون به عبرت نگاه کرد در آن
دید خط‌های سرخ و زرد بر آن
بود زردی ز رویشان اثری
سرخی از چشم خونفشان خبری
با کسی گفت ز آن زمین بشگفت:
«چه درخت‌ست این» به حیرت ؟ گفت
که: «درختی‌ست این سرشتهٔ عشق
رسته از تربت دو کشتهٔ عشق
بلکه بر خاک آن دو تن علمی‌ست
بر وی از شرح حالشان رقمی‌ست
ز اهل دل هر که آن رقم خواند،
حال آن کشتگان غم داند»
جانشان غرق فیض رحمت باد!
کس چو ایشان ازین جهان مرواد!
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.