به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانیرباعیاتشمارهٔ ۳۲: در عالم عقل مدخل عشق خوشست

2350عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در عالم عقل مدخل عشق خوشست

جان دادن عاشق بدل عشق خوشست

در اول عمر عشق جهلست و جنون

در آخر عمر اول عشق خوشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱: ما کافر عشقیم مسلمان دگرست 2شمارهٔ ۳۲: در عالم عقل مدخل عشق خوشست 3شمارهٔ ۳۳: هر چند که اضطراب بیش از پیش است 4شمارهٔ ۳۴: آب دهن و دلت اگر تاریکست 5شمارهٔ ۳۵: یاد تو به هر صبوح مفتوح منست 6شمارهٔ ۳۶: از اصل نیاز کدیه شاهی منست 7شمارهٔ ۳۷: جام جم سعد دین نزاری اینست 8شمارهٔ ۳۸: آن کس که ورای کفر و ایمان من اوست 9شمارهٔ ۳۹: مخموری ما ز مستی مستی اوست 10شمارهٔ ۴۰: آنجا که به فال نیست آزردن دوست 11شمارهٔ ۴۱: ای گوشت خران دنبه ارزان نیکوست 12شمارهٔ ۴۲: ای یار حجاب ما همه از ماییست 13شمارهٔ ۴۳: در دیده ی ابر این زمستان نم نیست 14شمارهٔ ۴۴: ای یار اگر از بدو ازل وصلی نیست 15شمارهٔ ۴۵: خون آمد و پیراهن چشمم بگرفت 16شمارهٔ ۴۶: ختمست به غمزه دلبری بر چشمت 17شمارهٔ ۴۷: گفتی که کی آمد و کجا بود و کجاست 18شمارهٔ ۴۸: از دست رقیبان مخالف چپ و راست 19شمارهٔ ۴۹: چشم تو ز بس که کرد خون از چپ و راس ...20شمارهٔ ۵۰: با یار بگفتم به زبانی که مراست 21شمارهٔ ۵۱: هر صبح که جام عشق گیرم بر دست 22شمارهٔ ۵۲: دیرست که خواجه مجددین از سر دست 23شمارهٔ ۵۳: در دامن دوستان دانا زن دست 24شمارهٔ ۵۴: گویند که ای زمام دل داده ز دست 25شمارهٔ ۵۵: ای دل چو بدو نیک جهان بر گذرست 26شمارهٔ ۵۶: زان روی که روی عاشقان در یادست 27شمارهٔ ۵۷: می گر چه که طبع تلخ، شورانگیز ست 28شمارهٔ ۵۸: با دیده و ره ندیده بسیار کس است 29شمارهٔ ۵۹: گر هیچ هدایتی کند عزمی جست 30شمارهٔ ۶۰: دیدار به ما نمود و در پرده نشست 31شمارهٔ ۶۱: کفر از سر زلفین تو در عین حق است 32شمارهٔ ۶۲: بیداد ز عقل و خرد و هوش و دل است 33شمارهٔ ۶۳: تشنیع که می زنند بر من چهار است 34شمارهٔ ۶۴: خودین چه کند چون نظرش کوتاه است 35شمارهٔ ۶۵: در هر دوری عاشق و معشوقی هست 36شمارهٔ ۶۶: گوید به من که چونی و حالت چیست 37شمارهٔ ۶۷: بس خلق که بر آمده (و) رفته گریست 38شمارهٔ ۶۸: من مستم و مستی من از بی خبریست 39شمارهٔ ۶۹: دیر آمد و زود برفت و ما را بگذاشت 40شمارهٔ ۷۰: جل صبح خمیر خاک آدم که سرشت 41شمارهٔ ۷۱: زان طایفه نیستم که نازم به بهشت 42شمارهٔ ۷۲: ای مطلع آفتاب رخشان، رایت 43شمارهٔ ۷۳: ایزد به تو زینت جهانبانی داد 44شمارهٔ ۷۴: هر دم زدنی فلک دگرگون گردد 45شمارهٔ ۷۵: هر لحظه دمم غمت فرو می‌بندد 46شمارهٔ ۷۶: هر کز تو برید، کی کجا پیوندد 47شمارهٔ ۷۷: ما را غم تو زیر و زبر می دارد 48شمارهٔ ۷۸: ای شمس سرت میل به پستی دارد 49شمارهٔ ۷۹: جانست شراب ترک جان نتوان کرد 50شمارهٔ ۸۰: گر عزم شرایع و سن خواهم کرد 51شمارهٔ ۸۱: آمد به برم یار و شبیخون آورد 52شمارهٔ ۸۲: آن روز نگر که جان کم تن گیرد 53شمارهٔ ۸۳: سودای تو دست در گریبانم زد 54شمارهٔ ۸۴: بزمی است که اهل دل چنین جا باشد 55شمارهٔ ۸۵: آنرا که سر و دل ملامت باشد 56شمارهٔ ۸۶: از دوست مرا وانگری بس باشد 57شمارهٔ ۸۷: یک نکته گر از لفظ مقدس باشد 58شمارهٔ ۸۸: پیوند حقیقی کشش جان باشد 59شمارهٔ ۸۹: می آینه‌ی خاطر رخشان باشد 60شمارهٔ ۹۰: بارم که به خُلق و خَلق نیکو باشد 61شمارهٔ ۹۱: با ما نه جهنم و نه مینو باشد 62شمارهٔ ۹۲: کُنجی که درو گنج الهی باشد 63شمارهٔ ۹۳: روزی که مرا از تو جدایی باشد 64شمارهٔ ۹۴: کی همچو تو مریم آستینی باشد 65شمارهٔ ۹۵: بر من به سر از عمر چنین خواهد شد 66شمارهٔ ۹۶: ای عقل چرا زبون دل باید شد 67شمارهٔ ۹۷: می‌ترسم از آن خط که جهان در تو کشد 68شمارهٔ ۹۸: ای دل سر و کارت ار چه بی‌سامان شد 69شمارهٔ ۹۹: این ره روشن مرا ز انفاس تو شد 70شمارهٔ ۱۰۰: می ده که ز جانم رمقی بیش نماند 71شمارهٔ ۱۰۱: آن به که ز روزگار نیکی ماند 72شمارهٔ ۱۰۲: دروازه‌ی روزگار اگر بربندند 73شمارهٔ ۱۰۳: در حلقه عشق هر که را جا کردند 74شمارهٔ ۱۰۴: ای یار به تو گر دگری بفرستند 75شمارهٔ ۱۰۵: مهر و مه اگر مهر نگینت بوسند 76شمارهٔ ۱۰۶: این دم همه کس را نبود تا که زند 77شمارهٔ ۱۰۷: آن‌ها که همیشه در قیامت باشند 78شمارهٔ ۱۰۸: با ما نه کند مگر از آنها که کند 79شمارهٔ ۱۰۹: عشقی که چو عشق ماست نقصان نکند 80شمارهٔ ۱۱۰: ناهید زرشک پیرهن پاره کند 81شمارهٔ ۱۱۱: هر جا که گدایی و شهی خواهد بود 82شمارهٔ ۱۱۲: آن کو زمی شبانه مخمور بود 83شمارهٔ ۱۱۳: در فطرت من گر گل و گر خار بود 84شمارهٔ ۱۱۴: هرگز دل من زبخت خشنود نبود

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ