کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ثناهاست پیر خرابات را

    که شست از دلم لوث طامات را

    عطا کرد ز اندیشه فارغ دلی

    چو میخانه بخشید سرمنزلی

    مرا با مغان همدم راز کرد

    به رویم در فیض را باز کرد

    در ادوار چندی گرم دور داشت

    دل از کاوش هجر ناسور داشت

    سرشکم به رخساره خوناب بود

    دل از آتش شوق در تاب بود

    غم غربتم در دلش کار کرد

    ز اغیار فارغ، به خود یار کرد

    ز مهرم، به میخانه محرم نمود

    لبم را به پیمانه همدم نمود

    به دست سبو بیعتم تازه شد

    لبم دشمن جان خمیازه شد

    به بر، ذرّه ام مهر تابان گرفت

    رخ گاهیم رنگ جانان گرفت

    فشاندم غبار غم دینه را

    نشان یافتم یار دیرینه را

    شرابی لب تشنه ام نوش کرد

    که از وصل و هجران فراموش کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha