کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مبادا آسمان را خانه معمور

    که یاران را ز یکدیگر کند دور

    گشاید عقدهای مهربانی

    برد پیوند صحبت‌های جانی

    دو همدم را کز آن مهری که دارند

    دمی از هم جدا بودن نیارند

    چنان دور افگند کاز بعد یک چند

    به نام و نامه‌ای گردند خرسند

    که چون دوران چرخ از بی‌وفائی

    فگند آن هر دو عاشق را جدائی

    شه آمد باز از آنجا با دل تنگ

    به سنگین حجره شد چون لعل در سنگ

    از آن پس یک زمان بی‌غم نبودی

    زدی دمهای سرد و دم نبودی

    نهانی گفته بودش محرم راز

    که زان دیگران شد یار دمساز

    به شادی با عروس خویش بنشست

    عروسان دگر بگزاشت از دست

    مه گوشه نشین زان داغ جان کاه

    همی بود از درون، کاهنده چون ماه

    غم دوری نه بس بودش جگر خوار

    بران غم گشت غمهای دگر یار

    توان در چشم خود صد خار دیدن

    که نتوان یار با اغیار دیدن

    حکایتهای عشق اندود کردی

    شکایتهای خود آلود کردی

    که گر غم پرس من می‌پرسیدم کم

    چه کم دارم ز خوبی، تا خورم غم؟

    هنوز، از شاخ سبزم، برنرسته است

    هنوز، این سبزه را شبنم نشسته است

    ز بی‌خوابی همه شب چشم من باز

    تو با هم خوابهٔ خود خفته در ناز

    ترا بادا حرام آن شکر و می

    که می‌نوشی ز لبهایش پیاپی

    مرا بادا حلال اندوه خوردن

    ز غیرت لقمه چون کوه خوردن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha