به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هند چو فردوس شد از صحبت من
بهر هوایش کنون آیم به سخن
شیر صفت مرد به یک توی قبا
گرم چو شیر است گرش نیست عنا
نه چو خراسان که تن از برف فزون
سرد ساری است به ده شقه درون
آنکه به گرماست همین رنجش و بس
لیک شود کشته ز سر ما همه کس
نی چو خراسان که دو سه هفته گلش
آمد و بگذشت چو سیلی ز پلش
وین گل ما بعضی اگر خشک شود
طبله درون نافه چو از مشک شود
میوهٔ بی خسته که نبود به جهان
برگ که چون میوه بود خورد مهان
موز همان میوهٔ بی خسته نگر
برگ ز تنبول نگر بابت خور
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.