کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرگز که شنیدست چنین بزم ‌و چنین سور

    باریده برو رحمت و افشانده برو نور

    بزمی‌است کزین بزم همی فخر کند ماه

    سوری است کزین سور همی رشک برد حور

    از دولت سلطان جهان است چنین بزم

    وز طلعت سلطان جهان است چنین سور

    یارب توکنی جان و دل از دولت او شاد

    یارب تو کنی چشم بد از طلعت او دور

    هنگام نشاط است و می ای خسرو عادل

    می‌نوش به شادی و نشاط ای شه منصور

    رضوان تویی و بزم تو را سایهٔ طوبی

    موسی تویی و تخت تو را پایگه طور

    از بوی‌ گل و رنگ مُل این بزم تو گویی

    پرعنبر سارا شد و پر لؤلؤ منثور

    هر بنده که در پیش تو خدمت کند ای شاه

    شاید که بود بندهٔ او قیصر و فغفور

    در خدمت تو رنج بری ‌گنج دهد بر

    گنجور شود هرکه شود پیش تو رنجور

    تا هست جهان جاه تو جاوید بماناد

    هم بزم تو فرخنده و هم سور تو مسرور

    از شادی تو گشته نکوخواه تو دلشاد

    وز قهر اجل ‌گشته بداند‌یش تو مقهور

    از همت تو فال تو چون بخت تو فرخ

    وز دولت تو ملک تو چون عمر تو معمور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha