کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برای درمنه برخاست آن پاک

    درمنه چون برون می‌کرد از خاک

    برون افتاد حالی صرّهٔ زر

    ازان غم دست می‌زد سخت بر سر

    بحق گفتا که کردی تیره روزم

    چه خواهم از تو؟ چیزی تا بسوزم

    چرا چیزی دهی از پیشگاهم

    که در حالم بسوزد، می‌نخواهم

    من از تو عدل می‌خواهم ستم نه

    درمنه بایدم امّا درم نه

    اگر تو همّتی داری چو مردان

    بهمّت خویشتن را مرد گردان

    ز شاهت گر امید زرّ و سیمست

    دل و جان ترا پیوسته بیمست

    چرا باید طلب کردن زر و سیم

    چو آخر جانت باید کرد تسلیم

    بترک سیم و زر گو، جان نگه دار

    که جان بهتر بسی از سیمِ بسیار

    چنین آوازهٔ محمود ازان یافت

    که جان او ز درویشی نشان یافت

    که گر در ملک کردی کِبر پیشه

    نکردی خلق ذکر او همیشه

    چو سلطان می‌شود از فقر مذکور

    توانی شد تو هم در فقر مشهور

    که شاهانی که سِرّ فقر دیدند

    پناه از سایهٔ زالی گزیدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha