کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مگر شد سنجر پاکیزه اوصاف

    بخلوة پیشِ رکن الدینِ اکّاف

    زبان بگشاد شیخ و گفت آنگاه

    کزین شاهی نیاید ننگت ای شاه؟

    که هرگز پیر زالی پُر نیازی

    نسازد خویشتن را پی پیازی

    که تا زان پی پیاز آن زن زال

    بنستانی تو چیزی در همه حال

    شهش گفتا که شیخا من ندانم

    که چون از پی پیازی می‌ستانم

    چنین گفت او که زالی ناتوانی

    بخون دل بریسید ریسمانی

    چو بفروشد باندک سیم ای شاه

    خرد پیه و پیاز و هیزم آنگاه

    هم از بازار ترّه می‌ستانی

    هم از هیزم هم پِی، می ندانی؟

    ز یک یک بُز مواشی می‌بخواهی

    گدائی بِه بسی زین پادشاهی

    شه آفاق نقد خویشتن یافت

    ز کوة از پی پیاز پیرزن یافت

    دل سنجر ازان تشویر خون شد

    ببخشید از سر ناز و برون شد

    گدا در راهِ او چون پادشاهست

    شه دنیا گدای خاک راهست

    گدای راهِ او با هیچ در دست

    بدان ماند که در دستش همه هست

    شهی کورا هزاران گنج کم نیست

    بدان ماند که نقدش یک درم نیست

    درین ره سیم و زر حرمت ندارد

    که حرمت جز قوی همّت ندارد

    برای یک درم درمانده باشد

    ولی دست ازجهان افشانده باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha