کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جهان را پادشاهی پاک دین بود

    که ملک عالمش زیر نگین بود

    نبودش در همه عالم نظیری

    که بودش از همه عالم گزیری

    سواد ملکش از مه تا بماهی

    ز شرقش تا بغربش پادشاهی

    حکیمانی که پیش شاه بودند

    که اجری خوارهٔ درگاه بودند

    چنین گفت ای عجب روزی بایشان

    که حالی می‌رود بر من پریشان

    دلم را آرزوئی بس عجب خاست

    نمی‌دانم که این از چه سبب خاست

    مرا سازید یک انگشتری پاک

    که هر وقتی که باشم نیک غمناک

    چو در وی بنگرم دلشاد گردم

    ز دست تُرکِ غم آزاد گردم

    وگر دلشاد گردم نیز از بخت

    چو در وی بنگرم غمگین شوم سخت

    حکیمان زو امان جستند یک چند

    نشستند آن بزرگان خردمند

    بسی اندیشه و فکرت بکردند

    بسی خونابه حسرت بخوردند

    بآخر اتّفاقی جزم کردند

    بیک ره برنگینی عزم کردند

    که بنگارند بر وی این رقم زود

    که آخر بگذرد این نیز هم زود

    چو ملک این جهان ملکی روندست

    بملک آن جهان شد هر که زندست

    اگر آن ملک خواهی این فدا کن

    بابراهیمِ ادهم اقتدا کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha