کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بشهر مصر در شوریدهٔ‌ای بود

    که در عین الیقینش دیده‌ای بود

    چنین گفت او که هر شوریدهٔ راه

    که میرد از غم معشوق ناگاه

    عجب نیست آن، عجب اینست کین سوز

    گذارد عاشقی در زندگی روز

    اگر عاشق بماند زنده روزی

    بوَد چون شمع در اشکی و سوزی

    نگیرد کار عاشق روشنائی

    مگر چون شمع سوزد در جدائی

    چوسوز عاشق از صد شمع بیشست

    چو شمعش روشنی از شمع خویشست

    اگر معشوق یابد عاشق زار

    روان گردد بسر مانند پرگار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha