کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو ببریدند ناگه بر سر دار

    سر دو دست حلاج آن چنان زار

    بدان خونی که از دستش بپالود

    همه روی و همه ساعد بیالود

    پس او گفت آنکه سر عشق بشناخت

    نمازش را بخون باید وضو ساخت

    بدو گفتند ای شوریده ایام

    چراکردی بخون آلوده اندام

    که گر از خون وضوی آن بسازی

    بود عین نمازت نانمازی

    چو مردان پای نه در کوی معشوق

    مترس از نام و ننگ هیچ مخلوق

    که هر دل کو بقیومست قایم

    نترسد ذرّهٔ از لؤم لایم

    بیا مردانه در کار خدا باش

    کم اغیار گیر و کار را باش

    چو گردون گرد عالم چند گردی

    ز خود کامی فراتر شو بمردی

    که گر عشقت چین نامرد گیرد

    ز خجلت بند بندت درد گیرد

    بسا شیران که صاحب زور بودند

    بزور عشق در چون مور بودند

    تو کز موری کمی در زور و مقدار

    به پیش عشق چون آئی پدیدار؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha