کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غلامی با طبق می‌رفت خاموش

    طبق را سر بپوشیده بسرپوش

    یکی گفتش چه داری بر طبق تو

    مکن کژی بگو با من بحق تو

    غلامش گفت ای سرگشته خاموش

    چرا پوشیده‌اند این بر تو سر پوش

    ز روی عقل اگر بایستی این راز

    که تو دانستیی بودی سرش باز

    که می‌داند که چرخ سالخورده

    ‌چه می‌سازد بزیر هفت پرده

    سپهر بوالعجب زو پر شگفت است

    که یک یک دوره او ناگرفتست

    بپیش چار طاق هفت پوشش

    بدین بارو که یارد کرد کوشش

    فلک را کیسه پردازیست پیوست

    که کارش بوالعجب بازیست پیوست

    ز پرگاری که در بر می‌بگردد

    ز بس سرگشتگی سر می‌بگردد

    که داند کین فلکها را چه دورست

    نهان در زیر هر دورش چه جورست

    ازین گلشن که گلهاش از ستاره‌ست

    چو بی‌کاران نصیب ما نظاره‌ست

    بداند هرک دارد در هنر دست

    که او را جز روش کاری دگر هست

    فلک جستی بسی زد در تک و تاز

    نیافت از هیچ سو گم کرده را باز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha