کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو خود بر لوح زنگاری قلم زد

    سپر بود و زتیغ خود علم زد

    درآمد پیک پیش شاه حالی

    بداد آن نامه را در جای خالی

    چو شاه آن نامه را برخواند یکسر

    دلش آشفته گشت از شاه قیصر

    شه عالی صفت را بی خرد خواند

    بخواری پیک را از پیش خود راند

    بزودی ره برید آن پیک خوش رو

    درآمد همچو بادی پیش خسرو

    ز بیدادی آن شاهش خبر کرد

    شه از خشمش جهانی را حشر کرد

    نه چندان خلق گرد آورد قیصر

    که چندان خلق، باشد روز محشر

    همه صحرا و دشت از مردپرگشت

    نیافت از خلق سوزن جای در دشت

    ز ریگ و برگ، لشکر را عدد بیش

    ز هر سوییش هر ساعت مدد بیش

    ز چرخ ار سوزن عیسی فتادی

    ندانم تا زمینش راه دادی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha