کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت اندر پیش افلاطون کسی

    کان فلانی حمد میگفتت بسی

    در هنر بستود بسیاری ترا

    تا فلک بنهاد مقداری ترا

    زان سخن بگریست افلاطون بدرد

    روی آورد از سر دردی بمرد

    گفت میگریم که در دل مشکلیست

    تا چه کردم کان پسند جاهلیست

    هرچه باشد مرد نادان را پسند

    مرد دانا را بود آن تخته بند

    می ندانم تا پسند او چه بود

    تاازان توبه کنم در حال زود

    یک ستایش کان ز جاهل آیدم

    صد عقوبت دان که حاصل آیدم

    گر مرا اهل دلی تحسین کند

    جملهٔ شعرم دل او دین کند

    گر ستایش گوی من صد کس بود

    ذوق یک صاحبدلم می بس بود

    نی کیم من اهل دین را چند ازین

    نفس تا کی داردم دربند ازین

    ای دریغا هرچه گفتم هیچ بود

    دیده کور و راه پیچاپیچ بود

    گر دمی بودی سخن پذرفتنم

    نیستی پروای چندین گفتنم

    گر بحضرت ره گشادن دارمی

    کی دل برهم نهادن دارمی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha