کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بوسعید مهنه با مردان راه

    بود روزی در میان خانقاه

    مستی آمد اشک ریزان بیقرار

    تا در آن خانقاه آشفته وار

    پرده از ناسازگاری باز کرد

    گریه و بد مستئی آغاز کرد

    شیخ کو را دید آمد در برش

    ایستاد از روی شفقت بر سرش

    گفت هان ای مست اینجا کم ستیز

    از چه میباشی بمن ده دست خیز

    مست گفت ای حق تعالی یار تو

    نیست شیخا دست گیری کار تو

    تو سر خود گیر و رفتی مردوار

    سر فرو رفته مرا با او گذار

    گر ز هر کس دستگیری آیدی

    مور در صدر امیری آیدی

    دستگیری نیست کار تو برو

    نیستم من در شمار تو برو

    شیخ درخاک اوفتاد از درد او

    سرخ گشت از اشک روی زرد او

    ای همه تو ناگزیر من تو باش

    اوفتادم دستگیر من تو باش

    ای جهانی خلق مور خاکیت

    پاک دامن کن مرا از پاکیت

    برامیدی آمد این درویش تو

    چون بنومیدی رود از پیش تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha