کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد مگر معشوق طوسی ناتوان

    در عیادت رفت پیشش یک جوان

    فاتحه آغاز کرد آنجایگاه

    تا دمد بادی بران مجنون راه

    گفت اگر دادم بخواهی داد تو

    چون بخوانی بر حق افکن داد تو

    هیچ درخور نیست این درویش را

    جمله او را بایدم نه خویش را

    هرچه هست و بود خواهد بود نیز

    هست اورا جمله زیبا و عزیز

    نقد بود آنجا همه چیزی ولیک

    بندگی و ذل میبایست نیک

    لاجرم در قالب آدم دمید

    بندگی رادر خداوندی کشید

    شور در بازار عالم اوفکند

    جملهٔ‌آفاق در هم اوفکند

    صد جهان بد پر خداوندی بزور

    از جهان بندگی برخاست شور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha