کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    یار میخواره من دی قدحی باده به دست

    با حریفان ز خرابات برون آمد مست

    بر در صومعه بنشست و سلامی در داد

    سرِ خُم را بگشاد و در غم را بست

    دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو

    گشت آشفته و دیوانه و زنجیر گسست

    زلف زنجیر وَشش کز سرایمان برخاست

    رقم کفر به ما بر بنشاند و بنشست

    پشت بر صومعه کریدم و سوی بتکده روی

    خرقه را پاره بکردیم و همه توبه شکست

    با حریفان قلندر به خرابات شدیم

    زهد بر هم زده،کاسه به کف و کوزه به دست

    چون ظهیر از سر آن زلف گشادیم گره

    که کمینه گرهی دارد ازو پنجه شست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha