به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حکیم عمر خیام

حکیم عمر خیامرباعی های عمر خیام (صادق هدایت)رباعی ۳۴: نیکی و بدی که در نهادِ بشر است،

8620عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نیکی و بدی که در نهادِ بشر است،

شادی و غمی که در قضا و قدر است،

با چرخ مکن حواله کاندر رَهِ عقل،

چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1باعی ۳۳: در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی 2رباعی ۳۴: نیکی و بدی که در نهادِ بشر است،3 رباعی ۳۵: افسوس که نامهٔ جوانی طی شد،4رباعی ۳۶: افسوس که سرمایه ز کَف بیرون شد،5رباعی ۳۷: یک‌چند به کودکی به استاد شدیم؛6رباعی ۳۸: یارانِ موافق همه از دست شدند،7رباعی ۳۹: ای چرخِ فلک خرابی از کینهٔ توست،8رباعی ۴۰: چون چرخ به کام یک خردمند نگشت،9رباعی ۴۱: یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد،10رباعی ۴۲: می‌پرسیدی که چیست این نقشِ مجاز،11رباعی ۴۳: جامی است که عقل آفرین می‌زندش،12رباعی ۴۴: اجزای پیاله‌ای که درهم پیوست،13رباعی ۴۵: عالَم اگر ازبهرِ تو می‌آرایند،14رباعی ۴۶: از جملهٔ رفتگانِ این راهِ دراز،15رباعی ۴۷: می خور که به زیرِ گِل بسی خواهی خفت ...16باعی ۴۸: پیری دیدم به خانهٔ خَمّاری،17رباعی ۴۹: بسیار بگشتیم به گِرْدِ در و دشت،18رباعی ۵۰: ما لُعْبَتِگانیم و فلک لُعبَت‌باز،19رباعی ۵۱: ای بس که نباشیم و جهان خواهد‌بود،20رباعی ۵۲: بر مَفْرشِ خاک خفتگان می‌بینم،21رباعی ۵۳: این کهنه رباط را که عالم نام است 22رباعی ۵۴: آن قصر که بهرام درو جام گرفت،23 رباعی ۵۵: مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس،24رباعی ۵۶: آن قصر که بر چرخ همی‌زد پهلو،25 رباعی ۵۷: از تن چو برفت جان پاک من و تو،26رباعی ۵۸: هر ذره که بر روی زمینی بوده‌است،27رباعی ۵۹: ای پیرِ خردمند پِگَهْ‌تر برخیز،28رباعی ۶۰: بنگر ز صبا دامن گل چاک شده،29رباعی ۶۱: ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست،30رباعی ۶۲: چون ابر به نوروز رخِ لاله بشست،31رباعی ۶۳: هر سبزه که بر کنار جویی رُسته‌است،32رباعی ۶۴: می خور که فلک بهر هلاک من و تو،33رباعی ۶۵: دیدم به سرِ عمارتی مردی فرد،34رباعی ۶۶: بردار پیاله و سبو ای دل‌جو،35رباعی ۶۷: بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی،36رباعی ۶۸: زان کوزهٔ میْ که نیست در وی ضرری،37رباعی ۶۹: بر کوزه‌گری پریر کردم گذری،38رباعی ۷۰: هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری،39رباعی ۷۱: در کارگه کوزه‌گری کردم رای،40رباعی ۷۲: این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌است،41رباعی ۷۳: در کارگهِ کوزه‌گری بودم دوش،42رباعی ۷۴: گر من ز می مُغانه مستم، هستم،43رباعی ۷۵: می خوردن و شاد بودن آیین من است،44رباعی ۷۶: من بی می ناب زیستن نتوانم،45رباعی ۷۷: امشب می جامِ یک‌مَنی خواهم‌کرد،46رباعی ۷۸: چون مُرده شوم، خاکِ مرا گُم سازید،47رباعی ۷۹: چون درگذرم به باده شویید مرا،48رباعی ۸۰: چندان بخورم شراب، کاین بوی شراب 49رباعی ۸۱: روزی که نهالِ عمر من کنده ‌شود،50رباعی ۸۲: در پای اجل چو من سرافکنده شوم،51رباعی ۸۳: یاران به موافقت چو دیدار کنید،52رباعی ۸۴: آنان‌که اسیر عقل و تمییز شدند،53رباعی ۸۵: ای صاحب فتوی، ز تو پرکارتریم،54رباعی ۸۶: شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی 55رباعی ۸۷: گویند که دوزخی بُوَد عاشق و مست،56رباعی ۸۸: گویند: بهشت و حورعین خواهد‌بود،57رباعی ۸۹: گویند: بهشت و حور و کوثر باشد،58رباعی ۹۰: گویند بهشتِ عَدْن با حور خوش است،59رباعی ۹۱: کس خُلْد و جَحیم را ندیده‌است ای دل ...60رباعی ۹۲: من هیچ ندانم که مرا آن‌که سرشت،61رباعی ۹۳: چون نبست مقام ما درین دهر مُقیم،62رباعی ۹۴: چون آمدنم به من نَبُد روز نخست،63رباعی ۹۵: چون عمر به سر رسد، چه بغداد چه بلخ،64رباعی ۹۶: جُز راهِ قَلَندرانِ میخانه مپوی،65رباعی ۹۷: ساقی غمِ من بلند‌آوازه شده‌است،66رباعی ۹۸: تُنْگی میِ لَعْل خواهم و دیوانی،67رباعی ۹۹: من ظاهرِ نیستی و هستی دانم،68رباعی ۱۰۰: از من رَمَقی به سعی ساقی مانده‌است ...69رباعی ۱۰۱: ای بیخبران شکلِ مُجَسَّم هیچ است،70رباعی ۱۰۲: دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است،71رباعی ۱۰۳: دنیا به مراد رانده گیر، آخِر چه 72رباعی ۱۰۴: رندی دیدم نشسته بر خِنْگِ زمین 73رباعی ۱۰۵: این چرخِ فلک که ما در او حیرانیم،74رباعی ۱۰۶: چون نیست زِ هرچه هست جُز باد به دس ...75رباعی ۱۰۷: بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ،76رباعی ۱۰۸: از منزلِ کفر تا به دین، یک نفس است ...77رباعی ۱۰۹: شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی است،78رباعی ۱۱۰: تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید ...79رباعی ۱۱۱: مهتاب به نور دامن شب بشکافت 80رباعی ۱۱۲: چون عهده نمی‌شود کسی فردا را،81رباعی ۱۱۳: این قافلهٔ عمر عجب می‌گذرد 82رباعی ۱۱۴: هنگام سپیده‌دم خروس سحری،83رباعی ۱۱۵: وقت سحر است، خیز ای مایهٔ ناز،84رباعی ۱۱۶: هنگام صبوح ای صنمِ فرخْ‌پی 85رباعی ۱۱۷: صبح است، دمی بر می گلرنگ زنیم،86رباعی ۱۱۸: روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه ...87رباعی ۱۱۹: فصلِ گُل و طَرْفِ جویْبار و لبِ کِ ...88رباعی ۱۲۰: بر چهرهٔ گُل نسیمِ نوروز خوش است،89رباعی ۱۲۱: ساقی، گل و سبزه بس طربناک شده‌است 90رباعی ۱۲۲: چون لاله به نوروز قدح گیر به دست،91رباعی ۱۲۳: هر گه که بنفشه جامه در رنگ زند،92رباعی ۱۲۴: برخیز و مخور غمِ جهانِ گُذران،93رباعی ۱۲۵: در دایرهِٔ سپهرِ ناپیدا غور،94رباعی ۱۲۶: از درسِ علوم جمله بگریزی بِهْ،95رباعی ۱۲۷: ایّامِ زمانه از کسی دارد ننگ،96رباعی ۱۲۸: از آمدنِ بهار و از رفتنِ دی،97رباعی ۱۲۹: زان پیش که نامِ تو ز عالَم برود 98رباعی ۱۳۰: ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم،99رباعی ۱۳۱: تَن زن چو به زیرِ فَلَکِ بی‌باکی،100رباعی ۱۳۲: می بر کفِ من نِهْ که دلم تاب است،101رباعی ۱۳۳: می نوش که عمرِ جاودانی این است،102رباعی ۱۳۴: با باده نشین، که مُلْکِ محمود این ...103رباعی ۱۳۵: امروز تو را دسترس فردا نیست،104رباعی ۱۳۶: دوْرانِ جهان بی می و ساقی هیچ است،105رباعی ۱۳۷: تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نه؛106رباعی ۱۳۸: تا دست به اتفاق بر هم نزنیم،107رباعی ۱۳۹: لب بر لب کوزه بردم از غایت آز،108رباعی ۱۴۰: خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛109رباعی ۱۴۱: فردا علم نفاق طی خواهم‌کرد،110رباعی ۱۴۲: گردون نِگَری ز قدّ‌ِ فرسودهٔ ماست،111رباعی ۱۴۳: عمرت تا کی به خود‌پرستی گذرد،

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ