ظلم کردی پیشه خود از تو یاران را چه حظ
گر نباشد عدل از تو دوستداران را چه حظ
ظالما نامهربانا مرهم جان نیستی
مهر از تو گر نباشد دلفگاران را چه حظ
ظهر گفتی باز می آیم دگر نامدی
شام غم بیرویت غمگسارانرا چه حظ
ظاهرا کم می برآید از تو امید کسی
نا امید چون بود امیدواران را چه حظ
ظرف جان درد مندان پر ز عشق روی تست
خالی از عشق تو بودن امیدواران را چه حظ
ظاهر است ای که آمد عاشق تو صد هزار
با یکی اما نمی خندی هزاران را چه حظ
ظهر من بشکست چون محمود از جور ایاز
یارب از آزار موری شهسواران چه حظ