کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    «با عشق وطن مندرجات ذیل را در اینجا ثبت می‌نمایم، شاید بعد از من یادگار بماند و موجب آمرزش روح من باشد باید دانست: این ابیات فقط و فقط اثر احساسات ناشیه از معاهده دولتین انگلستان و ایران است که از طبع من تراوش کرده و این نبوده مگر این قرارداد در ذهن این بنده جز «یک معامله فروش ایران به انگلستان!» طور دیگر تلقی نشده! این است که با اطلاع از این مسئله شب و روز در وحشتم، هرگاه راه می‌روم، فرض می‌کنم که روی خاکی قدم برمی‌دارم که تا دیروز مال من بوده و حال ازآن دیگری است! هر وقت آب می‌خورم می‌دانم این آب . . . الخ. از اینرو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله می‌گفتم، تقریبا قصیده‌ها ،غزل‌ها و مقاله‌ها در این خصوص تهیه کرده ولی چون هیچکس پیرامونم برای ثبت و حفظ آنها نبوده، تقریبا تمام آنها از یاد رفت، بی‌آنکه اثری کرده باشد. فقط ابیات زیر است که از میان آنها به خاطرم مانده.»:
    هرچه من ز اظهار راز دل، تحاشی می‌کنم
    بهر احساسات خود، مشکل‌تراشی می‌کنم

    *****
    ز اشک خود بر آتش دل، آب‌پاشی می‌کنم
    باز طبعم بیشتر، آتش‌فشانی می‌کند

    *****
    ز انزلی تا بلخ و بم را، اشک من گل کرده است
    غسل بر نعش وطن، خونابه دل کرده است

    *****
    دل دگر پیرامن دلدار را، ول کرده است
    بر زوال ملک دارا، نوحه‌خوانی می‌کند

    *****
    دست و پای گله با دست شبانشان بسته‌اند
    خوانی اندر ملک ما، از خون خلق آرسته‌اند

    *****
    گرگ‌های آنگلوساکسون، بر آن بنشسته‌اند
    هیئتی هم بهرشان، خوان‌گسترانی می‌کند!

    *****
    رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج و رفت تخت
    باغبان زحمت مکش، کز ریشه کندند، این درخت

    *****
    میهمانان وثوق الدوله، خونخوارند سخت
    ای خدا با خون ما، این میهمانی می‌کند!

    *****
    ای وثوق الدوله! ایران، ملک بابایت نبود؟
    اجرت المثل متاع، بچگی‌هایت نبود

    *****
    مزد کار دختر هر روزه، یکجایت نبود
    تا که بفروشی به هر کو، زرفشانی می‌کند!

    *****
    ماشاالله بود یک دزد، این هزار اندر هزار
    یک شتر برده است آن و این قطار اندر قطار

    *****
    این چه سری بود؟ رفت آن پای دار، این پایدار
    باز هم صد ماشاالله زندگانی می‌کند!

    *****
    یارب این مخلوق را از چوب بتراشیده‌اند؟
    بر سر این خلق، خاک مردگان پاشیده‌اند؟

    *****
    در رگ این قوم، جای حس و خون شاشیده‌اند
    کاین چنین با خصم جانش، رایگانی می‌کند!

    *****
    نه به حال خویشتن، این مردم افسرده را
    مرده‌اند این مردم، آگه کن آزرده را

    *****
    به که تقسیمش کنند، این ملک صاحب‌مرده را
    تا بردش آن کس که بهتر پاسبانی می‌کند!

    *****
    ای عجب دندان ز استقلال ایران کنده‌اید!
    زنده ای ملت! سوی گور، از چه بخرامنده‌اید؟

    *****
    دست از تابوت بیرون آورید، ار زنده‌اید!
    گفته شد کاین نیم‌مرده سخت‌جانی می‌کند!

    *****
    این که بینی، آید از گفتار (عشقی) بوی خون
    از دل خونینش این گفتار می‌آید برون

    *****
    چشم بد مجرای این سرچشمه خون تاکنون
    زین سپس ریزش ز مجرای زبانی می‌کند!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha