کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پسر، رو قدر مادر دان که دایم
    کشد رنج پسر بیچاره مادر
    برو بیش از پدر خواهش که خواهد
    تو را بیش از پدر بیچاره مادر
    ز جان محبوب تر دارش که داردت
    ز جان محبوب تر بیچاره مادر
    نگهداری کند نُه ماه و نُه روز
    تو را چون جان به بر بیچاره مادر
    از این پهلو به آن پهلو نغلتد
    شب از بیم خطر بیچاره مادر
    به وقت زادن تو مرگ خود را
    بگیرد در نظر بیچاره مادر
    بشوید کهنه و آراید او را
    چو کمتر کارگر بیچاره مادر
    تموز و دی تو را ساعت به ساعت
    نماید خشک و تر بیچاره مادر
    اگر یک عطسه آید از دماغت
    پرد هوشش ز سر بیچاره مادر
    اگر یک سرفه بی جا نمایی
    خورد خون جگر بیچاره مادر
    برای این که شب راحت بخوابی
    نخوابد تا سحر بیچاره مادر
    دو سال از گریۀ روز و شب تو
    نداند خواب و خور بیچاره مادر
    چو دندان آوری رنجور گردی
    کشد رنج دگر بیچاره مادر
    سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی
    خورد غم بیشتر بیچاره مادر
    تو تا یک مختصر جانی بگیری
    کند جان، مختصر بیچاره مادر
    به مکتب چون روی تا بازگردی
    بُوَد چشمش به در بیچاره مادر
    و گر یک ربع ساعت دیر آیی
    شود از خود بدر بیچاره مادر
    نبیند هیچ کس زحمت به دنیا
    ز مادر بیشتر، بیچاره مادر
    تمام حاصلش از زخمت اینست
    که دارد یک پسر بیچاره مادر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha