کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون کاروان عشق به دشت بلا گذشت
    افکند بار عشق در آنجا ز جا گذشت
    با عشق دید آب و هوایش چو سازگار
    منزل نمود و از سر آب و هوا گذشت
    سالار کاروان همه کالای عشق را
    بنهاد در میانه زهر مدّعا گذشت
    چون در زمین پُر خطر نینوا رسید
    با صد هزار شور و نوا از نوا گذشت
    از جان و دل گذشت به راه نگار خویش
    از سر، جدا گذشته و از تن جدا گذشت
    روزی که از مدینه برون می نهاد پای
    از خانمان گذشته و از اقربا گذشت
    هر چند در بها و ثمن می فزود حُسن
    عشق آنقدر فزود که تا از بها گذشت
    شکرانه داد اکبر و اصغر به راه دوست
    در کوی عشق یار چو از وی بدا گذشت
    هر چیز را به عالم امکان نهایتی است
    جز عشق او به دوست که از منتها گذشت
    معراجش از «دنی فتدلّی» گذشت و لیک
    ناید مرا دیگر به زبان تاکجا گذشت
    معشوق جلوه کرد به آئین عاشقی
    خود عشق باخت با خود و از ماسوا گذشت
    از سرگذشت او نتوان گفت یا شنید
    کامد چه بر سرِ وی و بر وی چها گذشت
    سرخوش گذشت از سر عالم به راه دوست
    از هرچه درگذشت به عین رضا گذشت
    از عشق هم گذشت که عشق است خود حجاب
    پس روی خویش دید چو خورشید بی نقاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha