کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم از وحشت تنهایی شبها خون است
    غمم از حسرت آن چهره روز افزون است
    با تو شادم اگرم جای به دوزخ بدهند
    بی تو در خلد برین خاطر من محزون است
    دل مجروح من از قطره ی خون بیش نبود
    پس چرا دامنم از خون جگر جیحون است
    بعد ازینم سر و کاری نبود هیچ به عقل
    عاقل آن است که از عشق رخش مجنون است
    مدتی رفت که از هجر تو بیمارم و تو
    می نپرسی ز من خسته که حالت چون است
    تو پریشان مگر آن زلف مسلسل کردی
    که پریشانی آشفته دلان افزون است
    به تماشای گلستان و گلم نیست نیاز
    که کنار و برم از لخت جگر گلگون است
    به درآی از دو جهان و به فراغت بنشین
    عالم عشق ازین هر دو جهان بیرون است
    نیست نسبت، قد موزون تو را هیچ به سرو
    سرو موزون بود اما نه چنان موزون است
    دل الهامی اگر گشته پریشان نه شگفت
    همه دانند دل غمزده دیگرگون است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha