الهامی کرمانشاهی
غزل ها
شمارهٔ ۱: دلم از وحشت تنهایی شبها خون است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم از وحشت تنهایی شبها خون است غمم از حسرت آن چهره روز افزون است با تو شادم اگرم جای به دوزخ بدهند بی تو در خلد برین خاطر من محزون است دل مجروح من از قطره ی خون بیش نبود پس چرا دامنم از خون جگر جیحون است بعد ازینم سر و کاری نبود هیچ به عقل عاقل آن است که از عشق رخش مجنون است مدتی رفت که از هجر تو بیمارم و تو می نپرسی ز من خسته که حالت چون است تو پریشان مگر آن زلف مسلسل کردی که پریشانی آشفته دلان افزون است به تماشای گلستان و گلم نیست نیاز که کنار و برم از لخت جگر گلگون است به درآی از دو جهان و به فراغت بنشین عالم عشق ازین هر دو جهان بیرون است نیست نسبت، قد موزون تو را هیچ به سرو سرو موزون بود اما نه چنان موزون است دل الهامی اگر گشته پریشان نه شگفت همه دانند دل غمزده دیگرگون است الهامی کرمانشاهی