کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
    چه غم او را که اندر خانه ی دل محرمی دارد
    بجز این زخم مرد افکن که من اندر جگر دارم
    هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد
    خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
    به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد
    فشاندم تخم مهرت را به کشت سینه ی محزون
    چه غم از خشک سالیها که چشمم شب نمی دارد
    اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
    مسخّر ملک دلها را به حکم خاتمی دارد
    ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
    که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha