کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بگفت ای زدین بی خبر روی زشت
    تو را نیز کشتن بود سرنوشت
    بفرمود تا بر زدندش به دار
    نگون سرشده با کمند استوار
    به زه کرد سالار کشور کمان
    یکی تیر بگشاد بر بد گمان
    که بنشست بر چشم و جست از قفاش
    چنین دید بیدین سزای جفاش
    سپس تیر بارانش کردند سخت
    به فرمان مختار پیروز بخت
    چو گشت اسپری آتش افروختند
    تن دوزخی را در آن سوختند
    سپس عمر و حجاج را سوی میر
    کشیدند خوار و نژند و اسیر
    که بود او نگهبان آب فرات
    زآتش مباداش هرگز نجات
    چو مختار بگماشت بر وی نظر
    به دژخیم فرمود کاین را ببر
    بدانسان که دانی مر او را رسان
    بدان کشته و سوخته ناکسان
    به فرموده دژخیم رخ بر فروخت
    ببرد و بکشت و تن او بسوخت
    از آن پس حکیم طفیل نژند
    که دست سپهدار ایمان فکند
    زدیدار او میر بی ترس و باک
    بغرید چون ضیغم خشمناک
    بدوگفت کای اهرمن زاده مرد
    یکی کار کردی که کافر نکرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha