کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت

    متاع شادی و غم جمع بود در هم سوخت

    که زد به داغ دلم دامن کرشمه که باز

    به نیم شعله هم خان و مان مرهم سوخت

    فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد

    که برگ لاله و گل در میان شبنم سوخت

    به العطش مگشا لب که خضر وادی عشق

    گلوی تشنه به آب حیات و زمزم سوخت

    جز آب ساقی عشقم که جام جرعه ی او

    کلیم را کف دست و مسیح را دم سوخت

    دلم به گوشه نشینان عشق می لرزد

    که حسن او گل شوخی بچید و عالم سوخت

    به لوح مشهد پروانه این رقم دیدم

    که آتشی که مرا سوخت خویش را هم سوخت

    خوشم که سوخت دو کون از غمت وزین خوشتر

    که کس به داغ دل عرفی از غمت کم سوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha