عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۶: گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت متاع شادی و غم جمع بود در هم سوخت که زد به داغ دلم دامن کرشمه که باز به نیم شعله هم خان و مان مرهم سوخت فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد که برگ لاله و گل در میان شبنم سوخت به العطش مگشا لب که خضر وادی عشق گلوی تشنه به آب حیات و زمزم سوخت جز آب ساقی عشقم که جام جرعه ی او کلیم را کف دست و مسیح را دم سوخت دلم به گوشه نشینان عشق می لرزد که حسن او گل شوخی بچید و عالم سوخت به لوح مشهد پروانه این رقم دیدم که آتشی که مرا سوخت خویش را هم سوخت خوشم که سوخت دو کون از غمت وزین خوشتر که کس به داغ دل عرفی از غمت کم سوخت عرفی شیرازی