کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دودی ز دل برآمد و خون جوش می زند

    خون می چکد ز عقل و جنون جوش می زند

    ای سامری زیاده کن افسون و دم که باز

    دردم به رغم سحر و فسون جوش می زند

    پژمرده گشته بود کهن داغ های دل

    در لاله زار خنده کنون جوش می زند

    تا جنتم به فال در آمد، بهشت را

    اندوه در برون و درون جوش می زند

    در وادیی گمم که ز دل های تشنکان

    چندین هزار چشمهٔ خون جوش می زند

    تا زخم دل گشوده و در خون نشسته ام

    در آتشم درون و برون جوش می زند

    عرفی کجاست غمزه، به تقلید او که باز

    در صیدگاه، صید زبون جوش می زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha