کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دید روزی بوسعید دیده ور

    مبرزی پرداخته در رهگذر

    پس عصا در سینه زد آنجایگاه

    همچنان میبود و میکرد آن نگاه

    هرکه آن میدید انکاریش بود

    خاصه منکر بود و بسیاریش بود

    کرد آخر یک مرید از وی سئوال

    خواست از سلطان حالت کشف حال

    شیخ گفتش چون نجاست دیده شد

    پس عجب رمزی ازو بشنیده شد

    گفت من صد گونه نعمت بودهام

    هم بقوت هم بهمت بودهام

    هم رسیده بودم از درگاه حق

    هم مهلل آمدم در راه حق

    بود رنگ و لذت و بویم بسی

    خواستندی صحبت من هر کسی

    یک زمان چون با تو صحبت داشتم

    آن همه سلطان سری بگذاشتم

    باز افتادم ز صد طاعت ز تو

    این چنین گشتم بیک ساعت ز تو

    صحبت تو این چنین زیبام کرد

    هم نجس هم شوم هم رسوام کرد

    گر چنینی مرد نعمت خواره تو

    آن من خود رفت ای بیچاره تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha