کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لیک پیِ اسب چرا بی‌رخ شاه آمده‌ای
    پیل بودی تو چرا مات ز راه آمده‌ای
    برگ‌برگشته و تن‌خسته و بگسسته‌لگام
    هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای
    ای فرس قافله‌سالار تو کشتند مگر
    که تو با قافلهٔ آتش و آه آمده‌ای
    اندکی پیش تو را بال هما بر سر بود
    چه شد آن سایه که اینجا به پناه آمده‌ای
    چون شد آن شاه و سپاهی که به میدان بردی
    که تو تنها همه بی‌شاه و سپاه آمده‌ای
    با رخ سرخ برفتی زیر ما تو کنون
    چه خطا رفته که با روی سیاه آمده‌ای
    با همان شاه که بردی تو به میدانِ بلا
    بی‌گنه کشته عدو و تو گواه آمده‌ای
    شه ما را مگر افکنده‌ای ای اسب به خاک
    عذرجویان ز پی عفو گناه آمده‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha