کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در زمان شه جمشید گهر ناصر دین
    که برد سجده بربار گهش کیخسرو
    آنکه خورشید رخش تا بدرخشید زتخت
    خرمن مه بجوی خوشه پروین بدوجو
    ناصرالدله ملکزاده آزاده حمید
    که بشمشیر زمریخ گرفته است گرو
    آنکه در وقعه چو با تیغ فرو کوبد پای
    دست برسر بگریزد ملک الموت بدو
    نغز حصنی بدرسر حد کرمان بفراشت
    که دراین کهنه جهانست یکی عالم نو
    پایه اش در بر ماهی همه در راز نیاز
    سایه اش برسرمه یکسره درگفت و شنو
    سست تر سبزه این طرفه حصار از سختی
    چرخ باداس مه نو نتوان کرد درو
    سال تاریخ چو جستند زتاج الشعرا
    زان نکو قلعه که بر بوده ز خلخ پرتو
    دل در او برد سر و دید و بجیحون فرمود
    ناصری قلعه فهرج زفلک برده علو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha