فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۰: برخسارت دمی دل دیده خونبار نگشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برخسارت دمی دل دیده خونبار نگشاید که سیلی از سرشک آن بر رخسار نگشاید ز بار غم نرستم در ره عشق و چنین باید که ره رو در مهالک تا تواند بار نگشاید بجان دادن نجات از عقد گیسویش نیابد دل بآسانی کسی این عقده دشوار نگشاید نیارم جز شکایت بر زبان از یار در هر جا چرا بر من زبان طعنه اغیار نگشاید گره شد در دل ما این تحیر کز چه رو یارب دل ما چون گره زان زلف عنبر بار نگشاید چه باشد گر نشوید خاک راهش گریه از چشمم وزان مه بر دل زارم در آزار نگشاید فضولی کی تواند بست بر خود زیور تقوی مگر آن ماه طلعت پرده از رخسار نگشاید فضولی بغدادی