فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۶: کسی در عاشقی از سوی پنهانم خبر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی در عاشقی از سوی پنهانم خبر دارد که چون من آتشی در سینه داغی بر جگر دارد بزن دستی بدامان سرشک ای چشم ترک امشب چو دامانش غباری چهره ام زان خاک در دارد بگیر ای باد با خاک ره او رخنه چشمم که نزهتگاه دل بیم خلل زین رهگذر دارد مرا ساقی طریق بی خودی بنما که می بینم ره هشیاریم از مستی چشمش خطر دارد ز خونریزی بتیرت نسبتی دارند زانست این که با مژگان خونین مردم چشمم نظر دارد چو سایه بر رهش افتاده ام کاری کن ای طالع که آید آفتاب من مرا از خاک بردارد فضولی با خیال لعل میگون بتان هر دم چو می در جام صد گرداب خون در چشم تر دارد فضولی بغدادی