فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۶۶: ای دل بسی ز محنت هجران نمانده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل بسی ز محنت هجران نمانده است خوش باش کین معامله چندان نمانده است جان را ز بیم هجر بجانان سپرده ام هجری میانه من و جانان نمانده است از اشک چشم تر زده آبی بر آتشم سوزی که داشت سینه سوزان نمانده است امیدواریی که دل از یار داشت هست اندیشه که بود ز حرمان نمانده است شکر خدا ز درد سرم رسته اند خلق در من ز ضعف طاقت افغان نمانده است دوران نموده است مداری بکام دل دل را شکایت از غم دوران نمانده است حیران آن جمال نه چشم منست و بس چشمی نمانده است که حیران نمانده است جان دادنم به مژده وصل تو آرزوست با آنکه در فراق توام جان نماند است دارم فضولی از غم عالم فراغتی گویا دلی که بود مرا آن نمانده است فضولی بغدادی