فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۶۵: عمر دراز من که پریشان گذشته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر دراز من که پریشان گذشته است در آرزوی گیسوی جانان گذشته است ذوق وصال اگر نشناسیم دور نیست اوقات ما همیشه به هجران گذشته است داریم آتشی ز تو در دل که سوختست غیر تو هر که در دل سوزان گذشته است در دل گذشته است خیال اجل مرا هر جا که ذکر غمزه جانان گذشته است بگذر طبیب از سر درمان درد من بیمار درد عشق ز درمان گذشته است هر دم بناوک تو که در جان گرفته جا دل میل می کند مگر از جان گذشته است زاهد ز ما مجو سر و سامان که مست عشق ز اندیشه بی سر و سامان گذشته است افغان ز چرخ گر گذرانی چه فایده چون کار تو فضولی از افغان گذشته است فضولی بغدادی