فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹: کی توانم رست در کویت ز غوغای رقیب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی توانم رست در کویت ز غوغای رقیب می کند فریاد سگ هر گه که می بیند رقیب وصل تو می خواهم ولی مشکل که بندد صورتی نیست اهل درد را از خوان وصل او نصیب آتشی از شوق گل در دل ندارد غالبا چون نمی سوزد قفس را نالهای عندلیب می نهد بر دست من دست از پی تشخیص لیک کی علاج درد من می آید از دست طبیب ای که دم از دولت قرب سلاطین می زنی نیست ممکن این که آزاری نبینی عنقریب گه دل از جان می کند او را نهان گه جان ز دل نیست آن گل چهره در هر جا که باشد بی رقیب نیست مقصود دل بیچاره غیر از وصل یار فاستجب ما قد دعا عبد ضعیف یا مجیب چند می پرسی فضولی بر که واله گشته والهم کی می رسد بر خاطرم نام حبیب فضولی بغدادی