فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۵۵: گر گریزم دم بدم بر آتش دل دیده آب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر گریزم دم بدم بر آتش دل دیده آب بر چنین سوزی که دل دارد کی آرد سینه تاب بگسل ای سایه ز من تابی نداری بر جفا می گریزی بر تو گر تیغی کشد آن آفتاب تا نبیند آفتاب عارضش را سایه ام از حسد خود را میان این و آن کردم حجاب در نقاب آن روی و من با آه دل در حیرتم در میان این دو آتش چون نمی سوزد نقاب نیم بسمل کرده و دامن ز خونم می کشد من از او در اضطرابم او ز من در اجتناب آتش است آن شوخ و من شمع شبستان بلا گر رود میرم گر آید سوز دم با صد عذاب سوخت آهم چرخ را من می خورم خوناب ازو نیست جز خونابه آتش را نصیبی از کباب مردم چشمم فضولی شد سیه پوش از عزا غالبا شد کشته تیغ سهر در دیده خواب فضولی بغدادی