فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: باز خونبارست مژگانم نمی دانم چرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز خونبارست مژگانم نمی دانم چرا اضطرابی هست در جانم نمی دانم چرا عالمی بر حال من حیران و من بر حال خود مانده ام حیران که حیرانم نمی دانم چرا روزگاری شد که بد حال و پریشانم ولی بس که بد حال و پریشانم نمی دانم چرا یار می دانم که می داند دوای درد من لیک می گوید نمی دانم نمی دانم چرا نی وصالم می رهاند از مصیبت نی فراق در همه اوقات گریانم نمی دانم چرا نیست کاری کاید از من هر طرف بی اختیار می دواند چرخ گردانم نمی دانم چرا درد خود را گر چه می دانم فضولی مهلک است فارغ از تدبیر درمانم نمی دانم چرا فضولی بغدادی