فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۴۹: هست می گویند خالی آن غدار آل را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست می گویند خالی آن غدار آل را چشم کی برداشتم ز ابرو که بینم خال را چشم بگشادی ندیدم مرغ دل را جای خود غالبا شد صید آن شبها ز مشکین بال را ای بهر نوک مژه برده دلی در خواب او جمع کن یک لحظه دلهای پریشان حال را هفته شد دیدن آن مه نشد روزی مرا آه اگر زین گونه در غم بگذرانم سال را گفتمش با قد خم زان خال دور افتاده ام گفت با کی نیست گر نقطه نباشد دال را با تو خوش حالیم در دشت جنون ای دود آه کم مفرما از سر ما سایه اقبال را می جهد چشم فضولی وین ز موج اشک نیست غالبا می بینم آن رخسار فرخ فال را فضولی بغدادی