فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰: هیچ گه بر حال من رحمی نمی آید ترا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیچ گه بر حال من رحمی نمی آید ترا می کشی ما را مگر عاشق نمی باید ترا می شود آتش ز باد افزون چه باشد گر مدام حسن روز افزون ز آه من بیفزاید ترا گر ز من در خاطر پاکیزه داری اضطراب من شوم آواره تا خاطر بیاساید ترا چرخ می داند که در من تاب دیدار تو نیست زین سبب هرگز نمی خواهد که بنماید ترا بسته خود را بآن شاخ گل ای دل غنچه وار تا نکردی دور ازو آن به که نگشاید ترا در جفا و در وفا ای مه نداری اختیار نشأه حسن است حاکم تا چه فرماید ترا می نهی سر بر ره آن مه فضولی دم بدم زین شرف شاید که سر بر آسمان ساید ترا فضولی بغدادی