فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۶: مکش بر دیده ای خورشید خاک آن کف پا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکش بر دیده ای خورشید خاک آن کف پا را مکن با خاک یکسان توتیای دیده ما را بهر تاری ز جعد سنبلش دل بسته شیدایی صبا بر هم مزن جمعیت دلهای شیدا را دلم را کرد از زهر غم افلاک دوران پر بیک جام شکسته کرد خالی هفت مینا را ملک را نیست چون خورشید رخسار تو زیبایی عیانست این نمی پوشد کسی رخسار زیبا را تو سایه بر زمین انداختی یا دید خورشیدت ترا در بر گرفت و بر زمین انداخت عیسا را تمنای بقای عمر در دل داشتم اما برون کرد آرزوی تیغت از دل این تمنا را فضولی زین سبب خونابه را در دیده جا کردم که می آرد بخاطر هر دم آن گلبرگ رعنا را فضولی بغدادی