صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۶۲: ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم چون سرو فشردیم قدم بر لب جویی با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم در صبح چنین تازه نکردیم وضویی شوخی مبر ای تازه خط از حد که دل من آویخته چون برگ خزان دیده به مویی از جوش زدن در دل خم سوخت شرابم رنگین نشد از باده من دست سبویی گویاست به بی جرمی من پیرهن چاک محتاج نیم چون مه کنعان به رفویی شد چون صدف آب رخ ما خرج بهاران از آب گهر تر ننمودیم گلویی هر چند که گردید چو کافور مرا موی دل سرد نگردید ز دنیا سرمویی صائب نکند روی به آیینه چو طوطی آن را که بود از دل خود آینه رویی صائب تبریزی