صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۴۴: چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی کز خود برون چو خیمه زدی راهبر شوی چندان تلاش کن که ترا بی خبر کنند چون بی خبر شدی ز جهان باخبر شوی شبنم به آفتاب رسید از فروتنی افتاده شو مگر تو هم از خاک بر شوی شد آب تلخ گوهر شهوار در صدف از خود تو هم سفر کن، شاید گهر شوی از قلزمی که نوح مسلم بدر نرفت تو خشک مغز در غم آنی که تر شوی همت بلنددار، چه چیزست این جهان؟ تا قانع از خدای به این مختصر شوی چون سوزن از لباس تعلق برهنه شو تا با مسیح پاک نفس همسفر شوی صائب جواب آن غزل است این که خواجه گفت ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی صائب تبریزی