صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۳۶: زین گریه دروغ که ای پیر می کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زین گریه دروغ که ای پیر می کنی آبی به شیراز سر تزویر می کنی زان به بود که سیر کنی صد گرسنه را چشم گرسنه خود اگر سیر می کنی از سیر نیست مانع عمر سبک خرام موی خود از خضاب اگر قیر می کنی مویت سفید و نامه اعمال شد سیاه در توبه اینقدر ز چه تائخیر می کنی؟ کافور مرگ آتش حرص ترا، کم است تو ساده لوح فکر طباشیر می کنی طی شد شب جوانی و خندید صبح شیب تو این زمان تهیه شبگیر می کنی؟ در خامشی گریز ز تقصیرهای خویش تمهید عذر بهر چه تقصیر می کنی؟ این خانه را که طعمه سیلاب می شود ای خانمان خراب چه تعمیر می کنی؟ کم کرده ای گناه، که در وقت بازخواست تقصیر خود حواله به تقدیر می کنی؟ آن خصم نیست نفس کز احسان شود مطیع غافل مشو که تربیت شیر می کنی سال دراز کعبه نگرداند رخت خویش تو هر دو روز رخت چه تغییر می کنی؟ آن پرده سوز، قابل تصویر خلق نیست در پرده است هر چه تو تصویر می کنی چون سینه را هدف کنی ای بیجگر، که تو در خانه کمان حذر از تیر می کنی صائب مس تو نیست پذیرای نور فیض بیهوده عمر خرج در اکسیر می کنی صائب تبریزی