صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۳۴: در پیری ارتکاب می ناب می کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در پیری ارتکاب می ناب می کنی این صبح را تصور مهتاب می کنی مویت سفید گشت و همان از شراب تلخ در شیر زندگانی خود آب می کنی دل را برای جسم ز می می کنی خراب تعمیر دیر از گل محراب می کنی از توبه حرف می زنی و باده می خوری بیدار می شوی و دگر خواب می کنی در قلزمی که کشتی نوح است در خطر بالین ز گرد بالش گرداب می کنی سررشته حیات به آخر رسید و تو پس پس سفر چو طفل رسن تاب می کنی درمان شیب باده روشن نمی کند زخم کتان رفو چه به مهتاب می کنی؟ چون عقل و هوش و دین و دلت را شراب برد آهنگ این سفر به چه اسباب می کنی؟ موی سفید، مشرق صبح قیامت است وقت است توبه گر ز می ناب می کنی از روی گرم دل به تو پرتو نمی رسد تا پشت خویش گرم به سنجاب می کنی همت زراستان، گه افتادگی بجوی بالین ز راه ساز، اگر خواب می کنی اول دل و زبان خود از توبه پاک کن صائب اگر نصیحت احباب می کنی صائب تبریزی