صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۳۰: تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟ از خارخار چند علاج جرب کنی؟ هرگز نمی رسد به طباشیر استخوان پیش حسب مباد حدیث نسب کنی شب راز آه زنده دلان روز می کنند داری تو جد و جهد که روزی به شب کنی انداخت پیش ابر سپر، تیغ آفتاب آن به که خصم را به مدارا ادب کنی نان گرسنه چشم فزاید گرسنگی از چون خودی مباد که روزی طلب کنی در بحر صاحب گهر از ابر شد صدف چون غافلان مباد که ترک سبب کنی بارست سایه بر دل آزادگان و تو بهر سفر رفیق موافق طلب کنی صائب به غمگسار ز غم می توان رسید حیف است عمر صرف نشاط و طرب کنی صائب تبریزی