صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۱۰: آن را که هست گردش چشم غزاله ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که هست گردش چشم غزاله ای در کار نیست رطل گران و پیاله ای ما را ز کهنه و نو عالم بود کفاف معشوق نو خطی و می دیر ساله ای تا گل شکفته شد گرو میفروش کرد در خانه داشت هر که کتاب و رساله ای بگذار حرف محکمی توبه را به طاق کاین شیشه توتیا شود از سنگ ژاله ای بلبل چگونه مست نگردد، که می دهد از هر گلی بهار به دستش پیاله ای چون عندلیب قسمت من نیست از بهار غیر از نگاه حسرت و آهی و ناله ای می کرد داغ، سینه کان عقیق را می داشت چون رخ تو اگر باغ لاله ای یک هاله در بساط همه چرخ بیش نیست ماه تراست هر خم آغوش، هاله ای صائب چو تاک نیست غم سربریدنش هر کس به یادگار گذارد سلاله ای صائب تبریزی