صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۰۶: ای کوه بیستون که چنین سرکشیده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای کوه بیستون که چنین سرکشیده ای بازوی آهنین مرا دور دیده ای! ای دل که در هوای خط و زلف می پری آخر کدام دانه ازین دام چیده ای؟ امروز مستی تو دو بالای باده است معلوم می شود لب خود را مکیده ای داری خبر ز روی زمین، گر چه از حیا جز پشت پای خویش مقامی ندیده ای شوخی چنان که تا نظر از هم گشوده ام از دل چو اشک بر سر مژگان دویده ای واقف نه ای ز لذت عشق نهان ما یک گل به ترس و لرز ز گلشن نچیده ای از خون گرم روز جزا سربرآورد در هر دلی که نشتر مژگان خلیده ای چون داغ، دل به لاله باغ جهان مبند مرده است این چراغ، نفس تا کشیده ای گوش هزار نغمه سرا بر دهان توست صائب چه سر به جیب خموشی کشیده ای؟ صائب تبریزی