صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۷۵: مکش چو تنگدلان آه از پریشانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکش چو تنگدلان آه از پریشانی که دل ز حق شود آگاه از پریشانی دلِ چو آینه زان رندِ پاکباز طلب که نیست در جگرش آه از پریشانی دهد به بادِ فنا آن چه جمع آورده است اگر غنی شود آگاه از پریشانی کدام درد به این درد می رسد که کسی به دردِ خود نبرد راه از پریشانی؟ نمانده است به دستم ز تار و پود حیات به غیرِ آهِ سحرگاه از پریشانی ز خرمنی که به عمرِ دراز کردم جمع نمانده غیرِ پرِ کاه از پریشانی کمالِ فقر همین بس که ایمن است فقیر ز شورچشمیِ بدخواه از پریشانی همان که راه نموده است توشه خواهد داد مکن ملاحظه در راه از پریشانی به سیمِ قلب چو یوسف فروختند مرا برادران به لبِ چاه از پریشانی نسیمِ سنبلِ فردوس روح تازه کند ملول کی شود آگاه از پریشانی؟ اگر چه هست ولی نعمتی چو خورشیدش همان خورد دلِ خود ماه از پریشانی مساز دامنِ زلفِ دراز خود را جمع که دستِ من شده کوتاه از پریشانی نماز و روزه منعّم نمی رسد صائب به آه ونالهٔجانکاه از پریشانی صائب تبریزی